سران رژیم که علی رغم ضربه های سنگین که به انان وارد شده، از این خوشحالند که ملت نا راضی در طول جنگ برای اعتراض به خیابان نیامدند و دست به تظاهرات بر علیه رژیم نزدند و در نهایت رژیم این بحران را با موفقیت سپری کرد و سرنگون نشد.

آنان سکوت مردم را نوعی پشتیبانی از رژیم تلقی کردند (ارائه دادند) ، با اینکه حتی نظر سنجیهای موسسه افکار سنجی “ملت” (یک موسسه وابسته به رژیم) داده هایی ارائه داده که بر اساس آن تقریبا نیمی از مردم در این باورند که ایران در این جنگ پیروز نبوده و چهل درصد مردم از تصمیمات و عملکرد مقامات ابراز نارضایتی کرده اند.

رژیم ، در طول جنگ و بعد از آن، از روی ناچاری و ترس از سقوط، رو به ملی گرایی آوردند و و دست به دامن داریوش و کورش شدند.

ولی با این وصف شکاف بین رژیم و مردم حتی عمیقتر شد.

عواقب این جنگ عمق بی کفایتی و فساد رژیم را بر ملا کرد و نشان داد که شعار دادن یک طرف و نتیجه طرف دیگر. حتی برخی عنصرهای مختلف رژیم با صدای خود اعتراف کردند که در حال حاظر ایران در پست ترین نقطه در تاریخ خود قرار دارد.

کسانی که قبل از جنگ ، دشمنان درونی وبیرونی را تهدید میکردند خود از بین رفته اند و این بهترین ناماد از ان است که کسی که امنیت خود را نمیتواند فراهم کند چگونه میتواند مسئول حفظ امنیت مردم باشد.

سران رژیم، وطن دوستی و همدلی مردم را اشتباها پشتیبانی از رژیم تلقی کردند در حالی که این سکوت به معنای پشتیبانی از رژیم نبود بلکه پشتیبانی از ایران و ایرانی بود.

مردم بطور روزمره شاهد فساد و بی کفایتی رژیم هستند و دائما با قطعی آب و برق وکمبود و گرانی مواجه میباشند بطوریمه شکاف بین مردم ورژیم هر لحظه عمیقتر میشود.

حالا وقت آن رسیده که هر کس به نوبه خود دست به اعتراض بزند و به هرگونه که در توان اوست نارضایتی خود را از این وضع رقت بار ابراز کند . زمان سکوت تمام شد.