خسرو علی‌کردی، رساندند. آن‌چه قرار بود شبی آرام برای سوگواری و یادآوری باشد، خیلی زود به شبی تبدیل شد که شهر آن را با شعارها، آژیرها و بازداشت‌های ناگهانی به خاطر خواهد سپرد.

شهری در آستانه انفجار

از اوایل بعدازظهر جمعه، خیابان‌های اطراف محل مراسم دیگر چهره یک روز عادی را نداشت. نیروهای یونیفورم‌پوش، مأموران لباس‌شخصی و خودروهای امنیتی در تقاطع‌های اصلی مستقر شده بودند، تلفن‌ها را چک می‌کردند، رهگذران را زیر نظر داشتند و به جمع شدن گروه‌های چند نفره حساسیت نشان می‌دادند.

پیش از آن‌که برنامه رسمی شروع شود، در فضا تنشی مهار شده موج می‌زد؛ انگار همه می‌دانستند این فقط یک مراسم مذهبی ساده یا یک ختم معمولی نخواهد بود. درون و اطراف مسجد، رفت‌وآمد مردم با ترکیبی از اراده و احتیاط همراه بود. برخی عکس کوچک علی‌کردی را در دست داشتند، بعضی زیر لب از خبر بازداشت‌های تازه حرف می‌زدند و خیلی‌ها سعی می‌کردند خانواده‌های نگران پشت خط تلفن را قانع کنند که حضور در مراسم «هنوز» امن است.

یاد وکیلی که ساکت نماند

خسرو علی‌کردی فقط یک نام در فهرست بلند وکلای تحت فشار نبود؛ او به دفاع از زندانیان سیاسی و پرونده‌های حساس حقوق بشری شناخته می‌شد و به گفته نزدیکانش، با علم به خطر، مسیر پرونده‌هایی را دنبال می‌کرد که خیلی‌ها ترجیح می‌دادند از آن دور بمانند. مرگ ناگهانی و مشکوک او شوک تازه‌ای به جامعه حقوق بشری ایران وارد کرد و بسیاری از همکارانش او را نمادی از هزینه‌ای دانستند که برای پیگیری عدالت در ایران باید پرداخت.

مراسم هفتم او در مشهد قرار بود فرصتی برای گردهم‌آیی دوستان، موکلان و خانواده‌اش باشد تا از زندگی و کارش یاد کنند. اما آن‌چه رخ داد، خود به بخشی از همان روایتی تبدیل شد که علی‌کردی سال‌ها علیه آن می‌جنگید: روایتی از شهروندانی که تنها به دلیل جمع شدن، سوگواری و سخن گفتن، با خشونت و بازداشت روبه‌رو می‌شوند.

از زمزمه‌های عزاداری تا شعارهای اعتراضی

برنامه با زبان سوگ شروع شد. تلاوت آیات، مداحی کوتاه و چند سخنرانی رسمی که بر «خدمات حرفه‌ای» و «ابعاد اخلاقی» زندگی علی‌کردی تأکید می‌کرد، فضای داخل مسجد را برای مدتی آرام نگه داشت و بسیاری با چشمانی اشک‌آلود یا نگاه‌های خیره به زمین، تلاش می‌کردند احساسات‌شان را کنترل کنند.

اما بیرون از متن رسمی مراسم، گفت‌وگوهای آرام درباره مرگ مشکوک او و زنجیره مرگ‌ها و احکام سنگین علیه مخالفان، آرام‌آرام به این گردهم‌آیی رنگ دیگری داد. سرانجام گروه کوچکی در نزدیکی در ورودی شعارهایی در مطالبه عدالت برای علی‌کردی و دیگر زندانیان و قربانیان سر دادند. نام‌ها، مثل موجی آرام، در جمع پخش شد و دیری نپایید که شعارهای عدالت‌خواهانه، جای خود را به شعارهای آشکار سیاسی علیه سرکوب و حاکمیت داد؛ شعارهایی که حتی رنگ‌وبوی سلطنت‌طلبانه هم به خود گرفت و مشهد را در امتداد موج اعتراض‌های سال‌های اخیر قرار داد.

چهره‌های آشنا در میان جمعیت

جمعیت حاضر در آن شب فقط از خانواده‌ها و شهروندان ناشناس تشکیل نشده بود. چهره‌های شناخته‌شده جامعه مدنی، زندانیان سابق و فعالان حقوق بشر نیز در میان حاضران دیده می‌شدند؛ کسانی که سال‌هاست بین دادگاه‌ها، زندان‌ها و کمپین‌های حقوق بشری در رفت‌وآمدند و حضورشان خود معنای سیاسی مشخصی دارد.

برجسته‌ترین چهره حاضر، نرگس محمدی، برنده جایزه صلح نوبل، بود؛ فعال مدنی‌ای که کارنامه طولانی از بازداشت و فشار را پشت سر دارد و به نمادی از مقاومت مدنی در ایران تبدیل شده است. در کنار او فعالانی چون سپیده قلیان، علی‌یه مطلب‌زاده، و دیگر چهره‌های شناخته‌شده حقوق بشری و رسانه‌ای حضور داشتند؛ کسانی که حضورشان پیام روشنی داشت: این مجلس فقط یک مراسم دینی و خانوادگی نیست، بلکه صحنه‌ای برای اعتراض مدنی و مطالبه حقیقت درباره مرگ یک وکیل است.

لحظه‌ای که خط قرمز شکسته شد

گزارش‌های شاهدان عینی نشان می‌دهد نقطه عطف ماجرا زمانی بود که نرگس محمدی و چند فعال دیگر تلاش کردند مستقیم‌تر با جمع صحبت کنند. آن‌ها با ایستادن بر جایگاهی بلندتر، از میراث علی‌کردی، هزینه پیگیری عدالت و مسئولیت ادامه راه او گفتند؛ سخنانی کوتاه که اما کافی بود تا شعارها در جمع شدت بگیرد و برنامه رسمی زیر موج صدای جمعیت قرار بگیرد.

در همین لحظات بود که نیروهای امنیتی وارد عمل شدند. از چند سو به سمت جمعیت هجوم بردند، مسیرها را بستند و به‌سرعت به سراغ چهره‌های مشخص رفتند. در ویدئوهایی که بعداً منتشر شد، ثانیه‌های پرهرج‌ومرجی ثبت شده که در آن مأموران جمعیت را کنار می‌زنند، برخی را با خشونت می‌گیرند و دیگران میان فریاد، التماس و مقاومت، سعی می‌کنند حلقه انسانی برای محافظت از فعالان تشکیل دهند.

بازداشت‌ها در سایه سرد شب

عملیات بازداشت سریع و به‌شدت آشفته بود. گزارش‌های حقوق بشری از بازداشت دست‌کم چندین نفر در همان محل مراسم خبر می‌دهند و برخی منابع از آمار بالاتر، تا چند ده نفر، سخن می‌گویند. بازداشت‌شده‌ها با خودروهای پلیس و خودروهای بدون پلاک از محل منتقل شدند و خانواده‌ها و همراهان‌شان را در حالی رها کردند که نه می‌دانستند عزیزانشان به کجا منتقل شده‌اند و نه چه اتهامی در انتظارشان است.

در فهرست بازداشت‌شدگان اسامی‌ای دیده می‌شود که هر کدام بخشی از نقشه جامعه مدنی ایران را تشکیل می‌دهند؛ از نرگس محمدی و سپیده قلیان تا علی‌یه مطلب‌زاده، پوران ناظمی، هستی امیری، علی ادی‌نژاد و چند وکیل و فعال دیگر. شاهدان از ضرب‌وشتم برخی در لحظه بازداشت خبر داده‌اند؛ زنانی که با کشیده شدن از مو و بازوها به سمت خودروها برده شدند و مردانی که زیر ضربه باتوم و فشار جمعیت سعی می‌کردند نام بازداشتی‌ها را بلند فریاد بزنند تا گم نشوند.

خانواده‌ای زیر فشار دوگانه

سرکوب تنها به فعالان و چهره‌های شناخته‌شده محدود نماند. خود خانواده علی‌کردی نیز هدف فشار قرار گرفت. برادر او، جواد علی‌کردی، که او هم وکیل است و درباره ابعاد مشکوک مرگ خسرو علی‌کردی سخن گفته بود، در مرکز این فشار قرار گرفت. طبق گزارش‌ها، تلاش برای بازداشت او در همان مراسم با مقاومت موقت حاضران ناکام ماند، اما این پایان ماجرا نبود.

کمی بعد، جواد علی‌کردی در مشهد بازداشت شد؛ این بار پس از آن‌که در دفاع از بازداشت‌شدگان و مطالبه آزادی آن‌ها موضع‌گیری کرده بود. برای خانواده‌ای که هنوز پاسخی درباره مرگ مشکوک یک عضو خود دریافت نکرده، بازداشت عضو دیگر، پیام روشنی داشت: حتی سوگواری و مطالبه حقیقت درباره یک مرگ نیز در این فضا بی‌هزینه نخواهد بود.

روایت رسمی و واقعیت میدانی

در روزهای پس از مراسم، رسانه‌ها و مقام‌های رسمی تلاش کردند تصویر دیگری از آن شب ارائه کنند. در روایت رسمی، سخن از «اخلال‌گران»، «شعارهای غیرقانونی» و «اقدامات علیه امنیت» بود؛ گویی نیروهای امنیتی تنها برای بازگرداندن نظم به یک تجمع «خارج از کنترل» مداخله کرده‌اند.

اما روایت شاهدان عینی و نهادهای حقوق بشری تصویر دیگری را نشان می‌دهد؛ تصویری از عملیاتی برنامه‌ریزی‌شده برای جلوگیری از تبدیل یک مجلس یادبود به تجمع اعتراضی گسترده‌تر. سازمان‌های حقوق بشری با رد روایت رسمی، خواستار انتشار فهرست کامل بازداشت‌شدگان، روشن شدن وضعیت حقوقی آن‌ها و پاسخگویی درباره شیوه برخورد خشونت‌آمیز در مراسم سوگواری شده‌اند؛ مطالبه‌ای که تا کنون با سکوت و ابهام پاسخ گرفته است.

سوگواری به‌عنوان صحنه اعتراض

برای بسیاری ناظران، آن‌چه در مراسم خسرو علی‌کردی در مشهد رخ داد، بخشی از الگوی تکرارشونده‌ای است که در سال‌های اخیر در ایران شکل گرفته است؛ الگویی که در آن خود سوگواری به کنش سیاسی تبدیل می‌شود و در نتیجه، به هدف سرکوب بدل می‌گردد. تشییع‌ها، چهلم‌ها و سالگردهایی که از خانواده‌های داغ‌دیده شروع می‌شود، به سرعت به صحنه طرح مطالبه حقیقت و عدالت برای قربانیان بدل می‌گردد.

پاسخ حاکمیت نیز در بسیاری موارد مشابه بوده است: حضور سنگین نیروهای امنیتی، بازداشت، محدود کردن شعارها و حتی کنترل شکل و محتوای مراسم. در شهری چون مشهد، که هم مرکز مذهبی و هم یکی از کانون‌های کنترل سیاسی است، مجلس بزرگداشت یک وکیل حقوق بشری به آزمونی برای این پرسش تبدیل شد که آیا هنوز می‌توان در فضای عمومی سوگواری کرد، پرسش کرد و بی‌هزینه به نام عدالت سخن گفت یا نه.

بازتاب فراتر از مشهد

خبر بازداشت‌ها به‌سرعت از مرزهای مشهد عبور کرد و در شبکه‌های اجتماعی و میان شبکه‌های فعالان دست‌به‌دست شد. مشهد به حلقه‌ای تازه در زنجیره شهرهایی تبدیل شد که در آن مراسم یادبود و تجمع‌های کوچک، به میدان‌های پرهزینه اعتراض مدنی بدل می‌شوند. سازمان‌های حقوق بشری بین‌المللی و گروه‌های ایرانی خارج از کشور نیز با انتشار بیانیه‌هایی، ضمن اشاره به حضور برنده جایزه صلح نوبل در میان بازداشت‌شدگان، خواستار آزادی فوری همه حاضران در آن مراسم شدند.

اما برای کسانی که در آن غروب زمستانی در مسجد و خیابان‌های اطرافش حضور داشتند، ماجرا فراتر از تیترها و بیانیه‌هاست. آن‌ها از لحظه‌ای می‌گویند که یادآوری نام خسرو علی‌کردی به اقدامی جمعی و پرخطر تبدیل شد؛ از صدای نام‌هایی که در هوای سرد فریاد زده شد تا فراموش نشود چه کسانی را بردند؛ و از سکوتی که بعد از رفتن خودروهای پلیس و خاموش شدن آژیرها بر خیابان نشست؛ سکوتی که بسیاری معتقدند خود، مقدمه فریادهای بعدی است.